مدرسه شیوانا میزبان استاد و شاگردانی از مدرسهای در دهکدهای دوردست بود. به هنگام غروب وقتی همه شاگردان گرد هم جمع بودند و استادان مدرسه میهمان نیز نشسته بودند، یکی از شاگردان مدرسه میهمان به شاگردی از مدرسه شیوانا گفت: "الان سوالی از شیوانا میپرسم که باعث شود او از مدرسه خودش تعریف کرده و به طور مستقیم مدرسه ما را تحقیر كند و به این وسیله میانه استادهای مدرسه را به هم میزنم و این مجلس میهمانی را با همین یک سوال به هم میریزم."
سپس از جا برخاست و با صدای بلند به شیوانا گفت: "سوالی دارم و میخواهم جواب آن را شما بدهید؟ به نظر شما بهترین مدرسه و بهترین استاد برای ما شاگردان کدام است؟"
شیوانا لبخندی زد و گفت: "بهترین مدرسه، مدرسهای است که از تو آدم بهتری بسازد؟"
شاگرد مات و مبهوت به شیوانا خیره شد و با لکنت پرسید: "و این آدم بهتر چه مشخصاتی دارد؟"
شیوانا با همان تبسم همیشگیاش ادامه داد: "آدمی که درستکردار باشد. راستگو باشد و به هیچ قیمتی زبان به دروغ نگشاید. به دنبال ایجاد اختلاف و آشوب بین دوستان و اطرافیان نباشد، مسوولیتپذیر باشد و قدر فرصتهای زندگی خود را بداند، برای رسیدن به اهداف جدی در زندگی تلاش کند و وقت خود را با موارد فرعی و بیاهمیت تلف نکند. استادی که باعث شود شاگرد، آدم بهتری شود، استاد خوبی است و مدرسهای که سبب گردد انسانهای موجود در آن روزبهروز بهتر و عالیتر شوند مدرسهای قابل احترام است. در غیر این صورت آن مدرسه به هیچ دردی نمیخورد. حتی اگر مدرسه شیوانا باشد."
شاگرد آرام سر جایش نشست و دیگر هیچ نگفت